زندگی، مهارتآموزی میخواهد
چند سالی است که در روانشناسی به جای تمرکز روی مشکلات و ناراحتیهای روانی، به راههایی پرداخته میشود که از بروز آنها پیشگیری کند. حقیقت این است که زندگی سالم، نیاز به مهارتهای ویژهای دارد که ما را تبدیل به انسانهای سازنده کند نه افرادی منفعل و ناامید که با کوچکترین مشکل، راه درست زندگی را گم میکنند. خیلی از ما تنها زمانی میتوانیم زیبا زندگی کنیم که شرایط هم زیبا باشد و در حقیقت زندگیمان کم و کاستی نداشته باشد. بعضی از ما به محض اینکه در زندگی با مشکل و چالشی مواجه میشویم، زانوی غم بغل میگیریم و به ناله و شکایت رو میآوریم و این یعنی «تابآوری» نداریم.«تابآوری»، تحمل کردن نیست
«تابآوری» یعنی با وجود زندگی پر از تنشی که داریم، باز هم تا حد امکان خوب و درست زندگی را پیش ببریم و دیدگاه معقولی نسبت به گذشته، حال و آینده خود پیدا کنیم. اگر «تابآوری» داشته باشیم، میتوانیم با وجود سختی و درد، بر مشکلات زندگی غلبه کنیم. وقتی با وجود سختیهای زیاد، از چالشهای زندگی بگذریم، در مرحله بعد قدرت بازسازی خرابههای زندگیمان را پیدا میکنیم و حتا دست به نوآوری و خلاقیت خواهیم زد. «تابآوری» در مقابل چالشهای زندگی ساده نیست و با تنبلی و بیحوصلگی در یک ظرف نمیگنجد اما به ما کمک میکند بتوانیم با عذاب روحی کمتری مشکلاتمان را پشت سر بگذاریم و زخمهای خود را هر چقدر هم که عمیق باشند، درمان کنیم. تابآوری با تحمل کردن خیلی متفاوت است؛ تحمل کردن، یک جور پذیرفتن دردمندی است بدون اینکه بخواهیم تلاشی برای از بین بردن درد انجام دهیم اما «تابآوری» پویاست و لازم است فرد برای حل کردن مشکل خود یا کنار آمدن با آن به صورت عملی چارهاندیشی میکند.از پا در نمیآیم!
منظور از «تابآوری» این نیست که قرار است حتا تلخیهای زندگی را نادیده بگیریم و آنها را شیرینی تصور کنیم. ما باید بیاموزیم که خودمان را گول نزنیم و تلخیها و سختیها را به عنوان بخشی از زندگی قبول کنیم. مثلا اگر میخواهیم کسب و کار جدیدی راه بیندازیم، روزهای بیپولی آن را هم پیشبینی کنیم و بپذیریم که ممکن است برای مدتی از پس بعضی مخارج بر نیاییم. این طرز فکر ما را آماده رویارویی با مشکلات بعدی میکند تا وقتی با آن رو به رو شدیم، شوکه، افسرده و ناامید نشویم. خیلی از بدحالیهایی که ما بعد از یک اتفاق بد تجربه میکنیم، ریشه در خوشخیالی بیش از اندازهمان دارد؛ اینکه نمیتوانیم موانع احتمالی و سختیهای متعاقب آن را پیشبینی کنیم، باعث میشود در مواجهه با چالشهای زندگی گاه، از پا درآییم.یک نمونه واقعی
چهره سوخته «توریا پیت» برای خیلی از ما آشناست و حداقل یکبار هم شده، تصویر او را در فضای مجازی دیدهایم. او زنی استرالیایی است که در سال 2011 در مسابقه دو ماراتنی شرکت کرد که نقطه عطف زندگیاش شد. توریا در این مسابقه دچار سانحه آتشسوزی شد و سوختگی 64درصدی، زیبایی صورت او را از بین برد و انگشتان دست او را گرفت. اما با وجود این حادثه، توریا همچنان زندگی کرد و توانست نامزد خود «مایکل» را مثل گذشته کنار خود نگه دارد و حتا خوشحالتر از قبل به زندگی ادامه دهد. توریا با مشکلی که از نظر خیلیها میتواند پایان سعادت در زندگی باشد، روبهرو شد و طوری با آن برخورد کرد که گویی مسألهای پیشپا افتاده است. جملهای که مایکل در مورد توریا گفت، نشان میدهد روحیه او با قبل از این اتفاق فرقی نکرده است؛ جملهای تحسینبرانگیز که نشاندهنده علاقه حقیقی بین این دو نفر است: «من به خاطر شخصیت توریا با او ازدواج کردم و او تنها زنی خواهد بود که رویاهای من را محقق میکند.»به فرزندم تابآوری خواهم آموخت
حدود 6 سال است که از حادثه آتشسوزی میگذرد و توریا همچنان به زندگی پر از شور و هیجان خود ادامه میدهد. او تیر ماه امسال، در حالی که 22 هفته از بارداریاش میگذشت، در سخنرانیای اعلام کرد که قصد دارد به پسرش تابآوری بیاموزد. او تصمیم دارد به پسر مهارت «تابآوری» را بیاموزد تا او صرف نظر از اینکه چه اتفاقی قرار است در زندگی برای او بیفتد، بتواند با مسائل مختلف کنار بیاید. توریا پیت معتقد است که چالش، جزئی از زندگی است. هر چقدر هم مادر و پدر تلاش کنند که همه چیز بر وفق مراد فرزندشان باشد، باز هم نمیتوانند جلوی وقوع همه اتفاقات را بگیرند؛ مثلا نمیتوانند جلوی شکست عاطفی او را بگیرند یا مانع رد شدن او در مصاحبه استخدامی شوند. به همین دلیل از دیدگاه توریا بهترین راه تربیت فرزندش این است که مهارت رویارویی با مشکلات را به او بیاموزد.چند پیشنهاد
برای اینکه حال بهتری پیدا کنید، باید در مقابل مسائل زندگی تابآوری مناسبی داشته باشید و برای رسیدن به این مرحله لازم است دست به کار شوید و سبک زندگی خود را تغییر دهید. البته راههای زیادی برای افزایش تابآوری وجود دارد اما برای شروع، دانستن چند نکته کافی است؛1. هیچ کار جدیدی را طوفانی شروع نکنید، تغییرات اساسی و ماندگار، آرام آرام در زندگی آدمها ایجاد میشوند پس منتظر نتیجه فوری نباشید.
2. خودتان را بشناسید! در دیدگاهتان به زندگی بازنگری کنید تا اشتباهات خود را ببینید. مثلا اینکه همه چیز در زندگی سیاه و تلخ به نظرتان میآید، شاید به دلیل نگرش بیش از حد سختگیرانه شما باشد که مانع میشود حقایق را درست ببینید.
3. برای خود هدف تعیین کنید! اگر تکلیف ما با آینده معلوم نباشد، هیچ انگیزه مستقلی برای ادامه زندگی نخواهیم داشت و کوچکترین مشکل، تمام تمرکز ما را میگیرد. گاهی دست و پنجه نرم کردن با یک مشکل حل نشدنی، میشود تمام کاری که ما در زندگی انجام میدهیم. اما هدف مشخص، مجبورمان میکند هر چه سریعتر روی پای خود بیاستیم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم.
4. دیدگاهتان را نسبت به اشتباه کردن تعدیل کنید! خیلی از آسیبهای روحی ما از ایدهآلگراییهایمان نشأت میگیرد؛ اینکه خود را انسان کاملی تصور میکنیم که حق اشتباه کردن ندارد. به همین دلیل بعد از شکست، یا نمیپذیریم که اشتباه کردهایم و زمانه را مقصر میدانیم، یا خود را در عذاب وجدانی دائمی گرفتار میکنیم.
5. از دنیای تصورات شیرین بیرون بیایید! بیشتر ما زندگی را خیلی سادهتر از آنچه در واقعیت وجود دارد تصور میکنیم و به همین دلیل با کوچکترین مانع، دنیا را روی سر خود ویران شده میبینیم. بهتر است قبل از وارد شدن به هر عرصهای، اول از همه به مشکلات آن فکر کنیم و بپذیریم بعد از گذراندن این مشکلات است که میتوانیم به خوشی برسیم.
6. نوعدوست باشید! معمولا زمانی احساس بدبختی و ناامیدی سراغ ما میآید که تصور میکنیم فقط خودمان گرفتاریم و باقی مردم در ناز و نعمتاند. اگر کمی نوعدوست باشیم، میتوانیم رنج اطرافیان را هم ببینیم و حتا برای کم کردن رنج آنها خود را قوی نشان دهیم یا در حقیقت احساس قدرت کنیم. این همان حسی است که گرسنهای را وادار میکند غذای خود را با گرسنه دیگری تقسیم کند.